در این اندیشه بودم که اینجا در پیوند به شعرهای سیاسی و انتقادیِ محب بارش هم چیزی بنویسم یا نه. او در همان دهۀ شصتِ خورشیدی قد بلند کرد، هرچند با «زمزمههای قاغوش»؛ اما در این زمزمهها اندوه و فریادِ سربازانی را هم میشنویم که از خانهها و بازارها گرفته شده و به دورها فرستاده … ادامه خواندن بارش؛ فریاد پنجشیرِ دردمند!
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.